همه ما در زندگی ما در شرایطی قرار می گیریم که باید تصمیمات مهمی برای ادامه زندگی خودمان اتخاذ کنیم. گاهاً شرایط آنقدر سخت است که ممکن است ناچار به کارهایی که دوست نداریم شویم. رمانی که امروز می خواهیم آن را معرفی کنیم می تواند یک از واقعیت های تلخ جامعه را به تصویر بکشد. رمان سنگ قلب مغرور از جمله رمان های عاشقانه و طنز است که در آن اتفاق های جامعه لمس می شود. شخصیت این داستان دختری است که خانواده اش را از دست داده می بیند و برای گذران زندگی خود، مجبور به کار در اداره ای می شود که از قضا رئیس شرکت قلب سنگ و مغروری دارد. ماجرای رمان آنجایی شکل می گیرد که دختر رمان ما، دوستی که دارد مادربزرگش نیاز به عمل قلب دارد، اما هزینه عمل بسیار بالاست و دختر به دوستش قول می دهد که هر جور که بتواند این پول را تهیه کند.
احتمالاً حدس زده اید که راه تهیه کردن پول توسط دختر چطور باید باشد. بله! دختر رمان به رئیس اداره اش رو می اندازد اما رئیس در قبال دادن هزینه عمل، از دختر می خواهد که صیغه یک روزه او شود. این اتفاق و چنین درخواست هایی اگر چه زیاد رخ می دهد اما در رمان سنگ قلب مغرور به طرز دیگری پیش میرود که خواننده را مجاب به خواندن ادامه رمان می کند. با این تفاسیر فکر می کنید که حال و روز دختر رمان و حال مادربزرگ رفیقش چه خواهد شد؟ پیشنهاد می کنیم این رمان را که در تعداد صفحات بالا نوشته شده است را حتماً مطالعه کنید. نحوه نوشتن و روان بودن رمان یکی از خصوصیات این رمان می باشد که خواندن را سخت نخواهد کرد. در ادامه این نوشتار می توانید لینک دانلود رمان سنگ قلب مغرور را مشاهده و دانلود کنید.
بخشی از رمان سه تفنگدار شیطون
به ماهان تنه ای زدم ووارد اتاق نشیمن شدم.ماهان برعکس مانی موهای مشکی پرکلاغی وچشمای خرمایی پررنگ داره.یک خواهر دارن به نام ماهور که 16 سالشه وشبیه ماهانه.مانی به شوهر خالم که بهش عمو اسحاق میگم رفته.ماهان وماهور هم به خالم رفتن.وارد سالن شدم واز پله ها بالا رفتم تا لباس هامو عوض کنم.من چهارتا خاله دارم به اسم های مهراسا،رائیتی،مریم ومعصومه.خاله رائیتی دوتا پسر ویک دختر داره.بزرگه پسرخاله مجیده که هنوز مجرده.بعدی طاهره هستش که ازدواج کرده واسم شوهرش علی
آخریه هم که پسرخاله علیرضاست که تازه میخواد بره سربازی.خاله مریم دوتا دختر داره به اسم های فاطمه ویسنا.فاطمه حدودا 17 - 18 سالشه ویسنا هم 12 سالشه.خاله معصومه هم دوتا پسر داره به نام های پوریا وپیمان.پوریا 16 سالشه وپیمان هم 13 سالشه.چهار تا هم دایی دارم.محمد،احمد،محمود ووحید.دایی محمد چهار تا بچه داره.پسر دایی محسن،حدیثه،یاسمن ونرگس.دایی احمدم هم دوتا دخترداره به نام های الهه والهام.الهه همسن فاطمه ونرگس ،الهام هم 11 سالشه.دایی احمدم یه پسر داشته که قبلا فوت کرده)دوستان لطفا یک فاتحه بفرستین(.دایی محمود تازه ازدواج کرده ودر خارج از کشور زندگی می کنه.دایی وحیدم هم که شغلش