اگر به رمان های عاشقانه علاقمند هستید ما در این مطلب قصد معرفی یکی از رمان های بسیار خوب به نام سفید برفی را داریم. در این رمان که شخصیت اصلی آن را دختری به نام گلیا بازی می کند، شاهد اتفاق های جنجالی و شاید دور از ذهن هستیم که خواننده را تا حد زیادی متعجب هم خواهد کرد. شخصیت دختر رمان سفید برفی بسیار شکننده است، البته این چیزی است که خودش می داند و کمتر کسی از این اخلاق او خبر دارد، چرا که اگر چه جنس لطیف و شیشه ای گلیا واقعیت دارد، اما در ظاهر او خود را سنگ نشان می دهد. گلیا قصد دارد زندگی کند، توی دنیایی که فکر می کند عشقی وجود ندارد و همه جا را اصطلاحاً یخ زده است.
گلیا به دنبال عشق می گردد ولی با ماجراهای جالبی روبرو می شود. شاید آدم های مانند گلیا را در زندگی دیده باشید. انسان هایی که سنگ هستند اما در پس سنگ بودنشان روحی لطیف دارند. بخشی از این رمان هیجان انگیز را با هم مرور میکنیم:
با سرعت پلهها را طی می کردم و با هیجان دوستم نرگس را صدا می زدم. نرگس که کمی ترس ورش داشته بود گفت: بابا دیوونه شدی؟ چرا صداتو بلند کردی؟ چی شده چرا رنگت اینقدر سرخ شده؟ مریضی؟ تب داری؟ صحبت نرگس با صدای گلیا قطع شد؛ نرگس باورت نمیشه، کار پیدا کردم... کاااااااار.. وقتی نرگس این رو شنید با خوشحالی پرید توو بغل گلیا. گلیا که خیلی خوشحال بود، رفت سراغ دفتر خاطراتش و شروع به نوشتن کرد: ناگهان سرش را بالا گرفت و به گذشته اش فکر کرد... گذشته ای که هیچ چیز بدرد بخوری در آن پیدا نمی شد ...
برای اینکه این رمان عاشقانه که به دست شاداب حسنی نوشته شده است را دانلود کنید به ادامه مطلب بروید.
بخشی از رمان سفید برفی
رفتم داخل اتاق پرو. لباس هام رو در آوردم و پيراهن رو پوشيدم. فيکس تنم بود، اندازه ي اندازه. موهاي بلندم رو ريختم دوره شونه هام، خيلي قشنگ شده بودم. رنگ سفيد پوستم با قرمزي لباس ترکيب قشنگي رو به وجود آورده بود، ولي لباس خيلي باز بود، پاهام کاملا در معرض ديد بود . لباس رو از تنم در آوردم و لباس هاي خودم رو پوشيدم. از اتاق پرو اومدم بيرون و توهان تا من رو ديد اومد طرفم و با شوق و ذوق بچگانه و با نمک گفت
....
....
...
تو آينه به خودم نگاه کردم، واقعا خوشگل شده بودم. کت و شلوار ياسي رنگي که توهان برام خريده بود فوق العاده خوش دوخت بود و استيل خوبي هم داشت . يه ذره چسبون بود، ولي جوري نبود که بدنم معلوم باشه. رژ گلبهي رو برداشتم و روي لبام ماليدم، سايه ي بنفش کمرنگي زدم و به مژه هام ريمل زدم. واقعا عالي شده بودم، هميشه از اين کار بدم مي اومد ولي اين دفعه ديگه دست خودم نبود. براي خودم به قلب فرستادم و چشمک زدم !