از نظر من این کتاب بهترین و جالبترین کتاب از سری کتاب های هری پاتر بودش چون با موجودات جذابی آشنا میشید و همینطور که هری پاتر با سریوس بلک که یکی از زندانیان مخوف و ترسناک آزکابان هستش روبرو میشه در کل این کتاب سرشار از هیجان و البته سرشار از اتفاق های غیر قابل باور که به شما توصیه میکنم که این کتاب زیبا رو که خانم جي كي رولينگ نوشته رو مطالعه کنید
این کتاب به وسیله خانم ویدا اسلامیه ترجمه شده و بسیار روان و به صورت خیلی خوب برای شما فراهم شده امیدوارم که ازش لذت ببرید بعد از این که خود کتاب رو مطالعه کردید حتما فیلم هری پاتر و زندانی آزکابان رو هم ببینید تا به این صورت صحنه هایی که در کتاب مطالعه کردید رو به صورت بهتر و زیباتری با چشم ببینید و کیف کنید 100% خود کتاب به صورت بیشتر و بهتری تخیلات شما رو قوی خواهد کرد ولی دیدن فیلم هم به شما کمک میکنه تا اتفاقاتی که در کتاب افتاده رو بهتر لمس کنید
خلاصه ای از دانلود هری پاتر و زندانی آزکابان
در این قسمت از کتاب هری پاتر یک زندانی خیلی خطر ناک به نام سریوس بلک از زندان معروف آزکابان فرار میکنه این زندان مخصوص زندانیان بسیار خطر ناک و البته بیشتر نها زیر نظر لرد ولدومورت کار میکردند در این زندان به سر میبرند در ابتدای این کتاب به هری گفته میشه که سریوس از این زندان فرار کرده و جانش در خطر هستش و باید مراقب خودش وی در ادامه داستان با دیوانه ساز ها که درواقع نگهبانان زندان آزکبان هاستند هری آشنا میشه و سعی میکنه تا راه مقابله با آنها رو در مدرسه آموزش ببینه خود من استاد جادوهای سیاه این قسمت و خیلی دوست داشتم و به نظرم این استاد از بهترین شخصیت های سری کتاب های هری پاتر هستش به هر حال داستان به نحوی جلو میره که سریوس بلک وارد مدرسه هاگوارز میشه و ترس و وحشت کل مدرسه رو فرا میگیره و....
بخشی از کتاب هری پاتر و زندانی آزکابان
الان بهت میگم چرا . برای این که تو هیچ وقت برای هیچ کس کاری انجام نمیدادی مگر این که برای خودت هم یه نفعی داشت . ولدمورت دوازده ساله که ناپدید شده . همه میگن اون با یه مرده هیچ فرقی نداره . دلیلی نداشت به خاطر جادوگری که تمام قدرتشو از دست داده بود مرتکب جنایت بشی اونم در جایی که آلبوس دامبلدور حضور داشت . میخواستی اولمطمئن بشی که اون دوباره اقتداشو به دست آمورده بعدش به سراغش بری درسته ؟ وگرنه برای چی توی خونه ی یه خانواده ی جادوگر اتراق کدی ؟ مخواستی همه خبر ها به گوشت برسه درسه ؟ پیتر ؟ میخاستی هر وقت حامی قدیمیت دوباره به قدرست رسید با خیال راحت بهش بپیوندی .
پنی گرو چند با دهانش را باز کرد که چیزی بگوید اما دوباره دهنش را بست . از قرا معلوم قدرت حرف زدن نداشت . هرمیون با کمر.یی گفت : و ....